جدول جو
جدول جو

معنی ضربه زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ضربه زدن
يضرب
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربه زدن
Bash, Beat, Hit, Pummel, Punch, Thump, Whack
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ضربه زدن
frapper, battre
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ضربه زدن
叩く , 打つ , パンチする , ドンと音を立てる
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ضربه زدن
slaan
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
ضربه زدن
schlagen, verprügeln
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ضربه زدن
бити , ударяти , вдарити
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ضربه زدن
uderzać, bić, uderzyć
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ضربه زدن
bater, espancar, socar, golpear
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ضربه زدن
colpire, battere, picchiare
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ضربه زدن
golpear
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ضربه زدن
मारना , मुक्का मारना , धक्का देना
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به هندی
ضربه زدن
vurmak, dövmek, yumruk atmak
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ضربه زدن
memukul
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضربه زدن
때리다 , 치다 , 주먹질하다 , 쿵쿵거리다
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
ضربه زدن
להכות
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به عبری
ضربه زدن
击打 , 打 , 殴打 , 打击 , 重击
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به چینی
ضربه زدن
مارنا , مکّا مارنا , دھکا دینا
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به اردو
ضربه زدن
আঘাত করা , মারতে , ঘুসি মারা , আঘাত করা
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ضربه زدن
ตี , ต่อย
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ضربه زدن
бить , ударять , избивать , ударять , ударить
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به روسی
ضربه زدن
kupiga, piga
تصویری از ضربه زدن
تصویر ضربه زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضربه کردن
تصویر ضربه کردن
در ورزش در کشتی، حریف را با ضربه فنی از پا درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرعه زدن
تصویر قرعه زدن
انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فربه شدن
تصویر فربه شدن
چاق شدن، فربهی، چاقی، اضافه وزن داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرب زدن
تصویر ضرب زدن
صدمه زدن، آسیب وارد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ)
به بسیاری کار یا رفتار داشتن ستور یا کسی را
لغت نامه دهخدا
قرعه انداختن: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند (حافظ 125)
فرهنگ لغت هوشیار
تاکباز کردن (طاقباز) ستان خواباندن: در کشتی فرکوستن : در کشتی با ایراد ضربه بر حریف فایق آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زدن
تصویر پنبه زدن
بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرقه زدن
تصویر جرقه زدن
آییژکیدن خرفکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب زدن
تصویر ضرب زدن
ستور یا کسی را به بسیاری کار یا رفتار واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضربت زدن
تصویر ضربت زدن
پاد کوفتن زخم رساندن زخم زدن زخم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زربه زدن
تصویر زربه زدن
Flog
دیکشنری فارسی به انگلیسی